December 5, 2011, خواندن

کتاب اشعیای نبی 35: 1-10

1:1 رؤیای اشعیا, پسر عاموس, که او در مورد یهودا و اورشلیم دید, در روزگار عزیا, جواتام, آحاز, و حزقیا, پادشاهان یهودا.
1:2 گوش بده, ای آسمان ها, و توجه کنید, ای زمین, زیرا خداوند سخن گفته است. من فرزندانی را تربیت و بزرگ کرده ام, اما آنها مرا طرد کرده اند.
1:3 گاو صاحبش را می شناسد, و الاغ آخور ارباب خود را می شناسد, اما اسرائیل مرا نمی شناسد, و قوم من نفهمیده اند.
1:4 وای بر قوم گناهکار, مردمی که زیر بار گناه هستند, یک نسل شرور, بچه های نفرین شده. آنها خداوند را رها کرده اند. آنها به مقدس اسرائیل کفر گفته اند. آنها را به عقب بردند.
1:5 به چه دلیل به زدن شما ادامه دهم, همانطور که شما تخلفات را افزایش می دهید? کل سر ضعیف است, و تمام قلب غمگین است.
1:6 از کف پا, حتی تا بالای سر, هیچ سلامتی در درون وجود ندارد. زخم ها و کبودی ها و زخم های متورم: اینها بانداژ نشده اند, و نه با دارو درمان می شود, و نه با روغن آرام می شود.
1:7 سرزمین شما متروک است. شهرهای شما به آتش کشیده شده است. خارجی ها روستای شما را در چشم شما می بلعند, و ویران خواهد شد, گویی توسط دشمنان ویران شده است.
1:8 و دختر صهیون رها خواهد شد, مثل درختکاری در تاکستان, و مانند پناهگاهی در مزرعه خیار, و مانند شهری که ویران شده است.
1:9 اگر پروردگار صبایوت برای ما فرزندانی به ارث نمی گذاشت, ما مثل سدوم بودیم, و ما با گومورا قابل مقایسه بودیم.
1:10 به کلام خداوند گوش دهید, ای رهبران مردم سدوم. به قانون خدای ما با دقت گوش کنید, ای مردم گومورا.