ژانویه 14, 2012, خواندن

The First Book of Samuel 9: 1-4, 17-19, 10:1

9:1 حالا مردی از بنیامین بود, که اسمش کیش بود, پسر ابییل, پسر زرور, پسر بکورات, پسر افیا, پسر مردی از بنیامین, قوی و مستحکم.
9:2 و او پسری داشت به نام شائول, یک مرد منتخب و خوب. و در میان بنی اسرائیل مردی بهتر از او وجود نداشت. زیرا او سر و شانه بالاتر از همه مردم ایستاد.
9:3 حالا خرهای کیش, پدر شائول, گم شده بود. و کیش به پسرش شائول گفت, «یکی از خدمتکاران را با خود ببرید, و بلند شدن, برو بیرون و خرها را بگرد.» و چون از کوه افرایم گذشتند,
9:4 و از طریق سرزمین شالیشاه, و آنها را پیدا نکرده بود, آنها همچنین از سرزمین شعلیم عبور کردند, و آنها آنجا نبودند, و از طریق سرزمین بنیامین, و چیزی پیدا نکردند.
9:5 و چون به سرزمین صوف رسیدند, شائول به خدمتکاری که با او بود گفت, "بیا, و بگذار برگردیم, وگرنه شاید پدرم خرها را فراموش کند, و نسبت به ما مضطرب شوید.»
9:6 و به او گفت: «ببین, یک مرد خدا در این شهر وجود دارد, یک مرد نجیب. همه اونایی که میگه, بدون شکست اتفاق می افتد. حالا بنابراین, بگذار به آنجا برویم. زیرا شاید او در مورد راه ما به ما بگوید, به همین دلیل ما رسیده ایم.»
9:7 و شائول به غلام خود گفت: «ببین, اجازه دهید ما به. اما برای مرد خدا چه خواهیم آورد? نان گونی هایمان تمام شده است. و ما هیچ هدیه کوچکی نداریم که بتوانیم به مرد خدا بدهیم, و نه هیچ چیز.»
9:8 خادم دوباره به شائول پاسخ داد, و او گفت: «ببین, در دست من سکه ای از قسمت چهارم استاتر یافت می شود. بگذار آن را به مرد خدا بدهیم, تا راه ما را بر ما آشکار سازد.»
9:9 (در زمان های گذشته, در اسرائیل, هر کس با خدا مشورت کند، اینگونه صحبت می کند, "بیا, و اجازه دهید به پیش بیننده برویم.» برای کسی که امروز پیامبر خوانده می شود, در زمان های گذشته پیشگو نامیده می شد.)
9:10 و شائول به غلام خود گفت: «حرف شما خیلی خوب است. بیا, اجازه دهید ما به." و به داخل شهر رفتند, جایی که مرد خدا بود.
9:11 و در حالی که از سراشیبی به سمت شهر بالا می رفتند, آنها چند زن جوان را یافتند که برای کشیدن آب بیرون می رفتند. و به آنها گفتند, «آیا بیننده اینجاست?”
9:12 و پاسخ دادن, به آنها گفتند: "او هست. ببین, او از شما جلوتر است. الان عجله کن. زیرا او امروز به شهر آمد, از آنجایی که امروز برای مردم فداکاری وجود دارد, در مکان مرتفع.
9:13 با ورود به شهر, شما باید فورا او را پیدا کنید, قبل از اینکه برای صرف غذا به مکان مرتفع صعود کند. و مردم تا او نیامده چیزی نخواهند خورد. زیرا او قربانی را برکت می دهد, و پس از آن، کسانی که خوانده شدند، خواهند خورد. حالا بنابراین, برو بالا. زیرا امروز او را خواهید یافت.»
9:14 و به داخل شهر عروج کردند. و در حالی که در وسط شهر قدم می زدند, ساموئل ظاهر شد, پیشروی برای دیدار با آنها, تا او به مکان بلند صعود کند.
9:15 اکنون خداوند به گوش سموئیل آشکار کرده بود, یک روز قبل از آمدن شائول, گفتن:
9:16 "فردا, در همان ساعتی که الان است, من مردی را از سرزمین بنیامین نزد شما خواهم فرستاد. و او را مسح کن تا رهبر قوم من اسرائیل باشد. و قوم مرا از دست فلسطینیان نجات خواهد داد. زیرا من به قوم خود به لطف نگریستم, زیرا فریادشان به من رسیده است.»
9:17 و چون سموئیل چشم شائول را دید, خداوند به او گفت: «ببین, مردی که در موردش با تو صحبت کردم. این یکی بر قوم من حکومت خواهد کرد.»
9:18 سپس شائول به سموئیل نزدیک شد, در وسط دروازه, و او گفت, "به من بگو, من به شما التماس می کنم: خانه بینا کجاست?”
9:19 و سموئیل به شائول پاسخ داد, گفتن: «من بیننده هستم. پیش از من به بلندی بالا برو, تا امروز با من غذا بخوری. و من تو را صبح می فرستم. و من هر آنچه در قلب شماست برای شما آشکار خواهم کرد.
9:20 و در مورد الاغ ها, که دیروز گم شدند, شما نباید مضطرب باشید, زیرا آنها پیدا شده اند. و همه بهترین چیزهای اسرائیل, برای چه کسی باید باشند? آیا آنها برای تو و برای تمام خانه پدرت نخواهند بود؟?”
9:21 و پاسخ دادن, شائول گفت: «آیا من پسر بنیامین نیستم؟, کمترین قبیله اسرائیل, و اقوام من در میان تمامی قبایل قبیله بنیامین آخرین نیستند? بنابراین, چرا این کلمه را به من میگویی?”
9:22 و به همین ترتیب ساموئل, گرفتن شائول و خدمتکارش, آنها را به اتاق غذاخوری آورد, و آنها را در رأس دعوت شدگان قرار داد. زیرا حدود سی مرد بودند.
9:23 و ساموئل به آشپز گفت, «بخشی را که به شما دادم ارائه دهید, و به تو دستور دادم که در کنار خودت جدا کنی.»
9:24 سپس آشپز شانه را بلند کرد, و آن را نزد شائول گذاشت. و ساموئل گفت: «ببین, آنچه باقی می ماند, آن را پیش خود بگذار و بخور. زیرا عمداً برای شما حفظ شد, وقتی با مردم تماس گرفتم.» و شائول در آن روز با سموئیل غذا خورد.
9:25 و از بلندی به شهر فرود آمدند, و با شائول در اتاق بالا صحبت کرد. و تختی را برای شائول در اتاق بالا گذاشت, و او خوابید.
9:26 و چون صبح برخاستند, و اکنون شروع به روشن شدن کرد, ساموئل شائول را در اتاق بالا صدا زد, گفتن, «بلند شو, تا تو را بفرستم.» و شائول برخاست. و هر دو رفتند, که این است که بگوییم, او و ساموئل.
9:27 و در حالی که تا مرز شهر پایین می آمدند, ساموئل به شائول گفت: «به بنده بگو جلوتر از ما برود, و برای ادامه. اما در مورد شما, کمی اینجا بمان, تا کلام خداوند را برای شما آشکار کنم.»

1 ساموئل 10

سپس ساموئل یک شیشه روغن برداشت, و روی سرش ریخت. و او را بوسید, و گفت: «ببین, خداوند تو را به عنوان اولین حاکم بر میراث خود مسح کرده است. و قوم او را از دست دشمنانشان آزاد خواهی کرد, که همه اطرافشان هستند. و این برای تو نشانه ای خواهد بود که خداوند تو را به فرمانروایی مسح کرده است:

9:1 حالا مردی از بنیامین بود, که اسمش کیش بود, پسر ابییل, پسر زرور, پسر بکورات, پسر افیا, پسر مردی از بنیامین, قوی و مستحکم.
9:2 و او پسری داشت به نام شائول, یک مرد منتخب و خوب. و در میان بنی اسرائیل مردی بهتر از او وجود نداشت. زیرا او سر و شانه بالاتر از همه مردم ایستاد.
9:3 حالا خرهای کیش, پدر شائول, گم شده بود. و کیش به پسرش شائول گفت, «یکی از خدمتکاران را با خود ببرید, و بلند شدن, برو بیرون و خرها را بگرد.» و چون از کوه افرایم گذشتند,
9:4 و از طریق سرزمین شالیشاه, و آنها را پیدا نکرده بود, آنها همچنین از سرزمین شعلیم عبور کردند, و آنها آنجا نبودند, و از طریق سرزمین بنیامین, و چیزی پیدا نکردند.
9:17 و چون سموئیل چشم شائول را دید, خداوند به او گفت: «ببین, مردی که در موردش با تو صحبت کردم. این یکی بر قوم من حکومت خواهد کرد.»
9:18 سپس شائول به سموئیل نزدیک شد, در وسط دروازه, و او گفت, "به من بگو, من به شما التماس می کنم: خانه بینا کجاست?”
9:19 و سموئیل به شائول پاسخ داد, گفتن: «من بیننده هستم. پیش از من به بلندی بالا برو, تا امروز با من غذا بخوری. و من تو را صبح می فرستم. و من هر آنچه در قلب شماست برای شما آشکار خواهم کرد.

1 ساموئل 10

10:1 سپس ساموئل یک شیشه روغن برداشت, و روی سرش ریخت. و او را بوسید, و گفت: «ببین, خداوند تو را به عنوان اولین حاکم بر میراث خود مسح کرده است. و قوم او را از دست دشمنانشان آزاد خواهی کرد, که همه اطرافشان هستند. و این برای تو نشانه ای خواهد بود که خداوند تو را به فرمانروایی مسح کرده است:

نظرات

Leave a Reply